اولین تار موی سپیدم
در این مطلب میخوام ماجرای دیدن اولین موی سپیدم رو شرح بدم. این موضوع اتفاقیه که دیر یا زود برای هرکسی رخ میده و هر فردی یه برخورد خاصی باهاش داره. حقیقتا تولد اولین تار موی سپید فصل جدیدی از زندگی رو پیش روی ما باز میکنه.
من افراد زیادی رو دیدم که با دیدن اولین تار موی سپیدشون ناراحت میشن، گریه میکنن و اونو از ریشه میکنن؛ این طرز برخورد خبیصانهترین کار در برابر موی سپیده. این افراد بالاخره بعد از مدتی مجبورن تسلیم بشن و با موهای سپیدشون کناربیان البته با وجود کلی ناراحتی.
ترس از پیری به خاطر محدودیتهایی فراوانی که داره در افراد زیادی موجوده. به خاطر عرف جامعه افراد پیر باید رفتار سنجیده و نکته سنجی داشته باشن، باید باوقار باشن و... . پیری اتفاق خاص یا فرد خاصی نیست که بخواد رفتار خاصی از خودش نشون بده . پیر همون دختر بچه یا پسربچهایه که ذوق میکنه، یکدفعهای خوشحال یا ناراحت میشه اما دیگه نمیتونه بالا پایین بپره و بازیگوشی کنه.
افکار ما با پیر شدنمون عوض نمیشه همونی میشیم که بودیم فقط تجربمون بیشتر میشه یا به قول معروف جهان دیدهتر میشیم و اینکه جسممون توان قبل رو نداره.
خب بریم سر اصل مطلب...
تقریبا سه ماه پیش بود که وقتی داشتم جلوی آینه موهامو مرتب میکردم یه چیزی توجهم رو به خودش جلب کرد. رفتم جلوتر و شروع به وارسی موهام کردم. این اولین موی سپیدی بود که پیشتازتر از بقیه موهام دراومده بود. اولش با دیدنش جاخوردم. حقیقتا در سن 21 سالگی توقع مواجه شدن با این موقعیت رو نداشتم. تمام حسرتهایی که داشتم جلوی روم اومد؛ آرزوهام بچگیم؛ تنبلیهایی که میکردم.
اما کمی بعد احساس کردم دوسش دارم. موی سپیدم متفاوتترین تار موییه که دارم. اون دقیقا جایی رشد کرده که موهامو هرجوری درست کنم، یا هر طرفی بریزم چشمک میزنه.
بعد از دیدن تار موی متفاوت، اونو به همه معرفی کردم. به هر کسی که میرسیدم ذوق میکردم و میگفتم: " اولین موی سپید منو ببینین ؟! " بعضیها بادقت نگاهم میکنن و میخندن اما افرادی رنگ چهرهشون عوض میشه و متاسف میشن.
پیری تاسفآور نیست تا وقتی که میدونیم توی هرسنی میتونیم به آرزوهامون برسیم؛ میتونیم چیزای جدیدی رو کشف کنیم و زندگی شادی داشته باشیم. پیری محدودیت نیست، این افکار کهنه و پوسیده رو باید دور بریزیم.
قرار نیست وقتی پیر شدم، اندوهگین و عزلت نشین شم. قراره همجنان ارتقا کنم؛ قراره همچنان بازیگوشی کنم، لباسهای رنگی رنگی بپوشم. برم دنبال کشف یه تیکهی جدید از دنیای خودم و همزمان با ست شدن چینای دامن و چین و چروکهای صورتم از خودم عکس بگیرم. من توی هرسنی باید بتونم خودمو شاد نگه دارم.
میدونم یه روزی اکثر موهام سپید میشن و اون موقع موهای سیاهم هستن که کمیاب و متفاوتن. باید از الآن، از سن 21 سالگی یاد بگیرم موهای سپیدم رو دوست داشته باشم، پیریام رو دوست داشته باشم و به خودم عشق بورزم.